ترجمه مقاله

خزوک

واژه‌نامه آزاد

0
ناشناس:
(شیرازی) خَزوک؛ سوسک. || کَدو: خَزوک سرخرنگ حمام. (در شیراز، کدوی خوردنی را کودو تلفظ می کنند.) || خَزوک چسو: سوسک سیاهی است که از خود بوی بدی منتشر می کند. || تاق تاقک: خزوک مانند کوچک و قهوه ای رنگی است که چون بدن آن را بگیرند، با تکان دادن سر، صدای تاق تاق در می آورد. || خَزوکک برنج: حشرۀ سیاه رنگ ریزی که در برنجِ مانده پیدا می شود. || کون دَرزَنَک: خزوک مانندِ کشیده و مدادی رنگی است که روی درهای چوبی می نشیند و با نشیمن خود به در ضربات پی در پی میزند.

برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نام‌تان در سایت منتشر خواهد شد.

ترجمه مقاله