ترجمه مقاله

همینطوری

واژه‌نامه آزاد

0
ناشناس:
[قید] ۱.بی قصد و هدف یا تأمّل.دل بخواه:«این آهنگ/رشته/مؤسّسه رو همینطوری انتخاب کردم»«همینطوری انتخاب رشته کردم»«اومدم همینطوری حرف دلم رو بنویسم»«آدمهایی که در این فیلم دیدم واقعاً همینطوری حرف می زنند و همینطوری دعوا می کنند و همینطوری طمع می کنند و همینطور هم حماقت می کنند .» ۲-بی وقفه.همینطور.یکریز:« ۱۰ دقیقه همینطوری حرف دوستانه می زدن»«همینطوری حرف میزد که رسید به اینجا.»«کوزه می گرفتم روی دوشم و آنها هم می خندیدند [...] من همین طوری کار خودم را می کردم.» (روزنامه ایران ۲۹ اردیبهشت ۹۳) ۳-به همین شکل:«یکی تو کلاسمونه قشنگ همینطوری حرف میزنه.»« از همون اول باید همینطوری حرف میزدم باهمه»

برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نام‌تان در سایت منتشر خواهد شد.

ترجمه مقاله