ترجمه مقاله

پلخمون

واژه‌نامه آزاد

0
ناشناس:
تیرکمان موشی. نوعی تیرکمان ساده به گویش خراسانی
0
ناشناس:
تیر کمان کوچک که با آن گنجشک میزندند یا هر چیز دیگر را.یک شعری هم در گویش مشهدی هست که میگه:با پلخمون نگاهت چوغوک دلمو زدی ای به قربونه نگاهت,عوضی چولومو زدی!
0
ناشناس:
تیروکمان
0
ناشناس:
تیرکمان

برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نام‌تان در سایت منتشر خواهد شد.

ترجمه مقاله