ترجمه مقاله

پنجشیر

واژه‌نامه آزاد

0
ناشناس:
پنجشیر = پنجهیر. [ پ َ ] (اِخ ) بنجهیر. شهری است در نواحی بلخ . یکی از شهرهایی ایران زمین است که در افغانستان امروزی قرار دارد. پنجشیر یکی از سی و چهار استان افغانستان است، که در همسایه گی با استان هایی پروان، کاپیسا، بغلان، تخار، بدخشان، نورستان و لغمان موقعیت دارد. (انساب سمعانی در کلمه ٔ بنجهیری ). در حدودالعالم آمده است:بنجهیر و جاریابه دو شهر است و اندر وی معدن سیمست و رودی میان این هر دو شهر بگذرد و اندر حدود هندوستان افتد (چ تهران ص 62 و 20):شهری است بنواحی بلخ و در آن معدن سیم است و اهل آن اخلاطاند و در میان ایشان عصبیت است ... (معجم البلدان ). ابن بطوطه گوید این کلمه مرکب است از پنج بمعنی خمسه و هیر بمعنی کوه لکن شاید این لفظ مخفف پنج هیربذ باشد. رجوع به شاهداز ترجمان البلاغة شود. مستوفی در نزهةالقلوب (ص 155) گوید:پنجهیر از اقلیم چهارم است طولش از جزایر خالدات بب و عرض از خط استوا لوله . شهری وسط است و هوای خوش دارد. حاصلش غله و اندکی میوه باشد:بکنغالگی رفته او پنجهیر رمیده از او مرغک گرمسیر. بوشکور. گویند هفت مرد است در پنجهیربذ زان هفت دو مسلمان و آن پنج هیربذ من پنجهیر دیدم و آن پنج هیربذ از پنجهیر بذ نشود پنجهیربذ. (از ترجمان البلاغه ٔ راذویانی ). امیر از آنجا [ باغ خواجه علی میکائیل ] برداشت بسعادت و خرمی با نشاط و شراب و شکار میرفت میزبان بر میزبان:به خلم و به پیروز، و نخجیر. [ ظ:بنجهیر:حاشیه ٔ مصحح ] و ببدخشان . احمد علی نوشتگین آخرسالار که ولایت این جایها برسم او بود. (تاریخ بیهقی ص 246). و بترکستان پوشیده فرستاده بوده است [ احمد ینالتگین ] بر راه پنجهیر تا وی را غلامان ترک آرند (تاریخ بیهقی ص 402). و مسعود محمد لیث را برسولی فرستاد نزدیک ارسلان خان با نامه ها و مشافهات در معنی مدد و موافقت و مساعدت و وی از غزنین برفت براه پنجهیر. (تاریخ بیهقی ص 643). || نام رودی بر جبال نزدیک بدخشان .

برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نام‌تان در سایت منتشر خواهد شد.

ترجمه مقاله