لغتنامه دهخدا
طسوج . [ طَس ْ سو ] (معرب ، اِ) مأخوذ از تسوی فارسی . معرب است . کرانه . || ناحیه . || چهاریک دانگ که دو حبه باشد. ج ، طساسیج .(منتهی الارب ) (آنندراج ). تسو، یعنی چهار جو. (دهار). سه ثمن مثقال . (مفاتیح خوارزمی ). تسوی . (زمخشری ). مقدار دو جو میانه . ربع دانگ . بیست وچهاری