ممنونلغتنامه دهخداممنون . [ م َ ] (ع ص ) مرد سست . || مرد توانا. از اضداد است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بهترین و اقصی از هر چیزی که نزد کسی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بهترین از هر چیزی که نزد کسی باشد. || بریده شده . قطعشده . (ا
ممنونفرهنگ فارسی عمید۱. هنگام تشکر به کار میرود.۲. (صفت) سپاسگزار.۳. (صفت) [قدیمی] نعمتدادهشده؛ منتنهادهشده
مَمْنُونٍفرهنگ واژگان قرآنقطع شده - منّت گذاشته شده (کلمه ممنون از ماده "من "، به معناي قطع و اسم مفعول آن است البته بايد توجه داشت از طرفي کلمه ممنون اسم مفعول از منت نيزمي باشد و منت به معناي آن است که نعمتي را که به کسي دادهاي با زبان خود آن را بــــــر آن شخص سنگين سازي .)