نکسلغتنامه دهخدانکس . [ ن َ ] (ع مص ) سرنگون کردن .(غیاث اللغات ). واژگون ساختن . (فرهنگ فارسی معین ). نگونسار کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101) (از تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ن
نکسلغتنامه دهخدانکس . [ ن ِ ] (ع ص ، اِ) تیر سوفارشکسته که اسفل او را اعلی گردانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تیرسوفارشکسته که پائین آن را بالا سازند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیکان که بیخش شکسته پس سر آن را بن وی کرده باشند. (منتهی الارب ) (ازآنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقر
نکسلغتنامه دهخدانکس . [ ن ُ ] (ع مص ) با سر شدن بیماری . (تاج المصادر بیهقی ) (یادداشت مؤلف ). بازگشتن بیماری . عود کردن مرض . (غیاث اللغات ). بازگردان شدن بیماری . (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). برگردان شدن بیماری . (از ناظم الاطباء). بازگشتن مرض بعد از نقاهت . (از اقرب الموارد). نکاس .
نکسلغتنامه دهخدانکس . [ ن ُ ک ُ ] (ع ص ، اِ) برجای ماندگان از پیری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مفرد آن ناکِس است . (از اقرب الموارد). رجوع به ناکِس شود.
پنیکسلغتنامه دهخداپنیکس . [ پْنی / پ ِ ] (اِخ ) نام میدانی به أطینه (آتن ) که در قدیم اجتماعات عام بدانجا منعقد میشد. و اکنون از آن اثری بر جای است . (از فرهنگ ترجمه ٔ تمدن قدیم ص 466).
نقشلغتنامه دهخدانقش . [ ن َ ] (ع اِ) صورت . (آنندراج ) (از بهار عجم ) (ناظم الاطباء). تصویر. رسم . ترسیم . شبیه صورت و شکل . توخش . (ناظم الاطباء). شبیه . تمثال : بت اگر چه لطیف دارد نقش به برِدو رخانْت هست خراش . رودکی .که بر آب
نقزلغتنامه دهخدانقز. [ ن َ ] (ع مص ) برجستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || برجستن آهو از دویدن . (منتهی الارب ). برجستن آهو در دویدن . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نقزان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (اقرب الموارد)
حسین نکساریلغتنامه دهخداحسین نکساری . [ ح ُ س َ ن ِ ن َ ] (اِخ ) (امیر...) او راست : رسالة فی «یوم یأتی بعض آیات ربک ...». (کشف الظنون ).
انکاسلغتنامه دهخداانکاس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نِکس . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به نکس شود.
بازگردیدگیلغتنامه دهخدابازگردیدگی . [ گ َ دی دَ / دِ ] (حامص مرکب ) مراجعت . برگشتگی . || نکس مرض . (ناظم الاطباء). نُکس .
نکیسلغتنامه دهخدانکیس . [ ن َ ] (ع مص ) وا سر شدن بیماری . (یادداشت مؤلف ) (از تاج المصادر بیهقی ). رجوع به نَکْس و نُکْس و نُکاس شود.
پس وازنکلغتنامه دهخداپس وازنک . [ پ َ زَ ن َ ] (اِ مرکب ) بازگشت مرض . رجعت بیماری . پس افتادگی . نکس . نُکاس . عود. نکس و عود.
علنکسلغتنامه دهخداعلنکس . [ ع َ ل َک َ ] (ع ص ) بسیار و انبوه : شَعر علنکس ؛ کثیر متراکب . (از اقرب الموارد). عِلّکس . و رجوع به علکس شود.
مدنکسلغتنامه دهخدامدنکس . [ م ُ دَ ک ِ ] (ع ص ) کسی که پنهان گردد در خانه ٔ خود و بیرون نیاید برای حاجت قوم . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة). نعت فاعلی است از دنکسة. رجوع به دنکسة شود.
معلنکسلغتنامه دهخدامعلنکس . [ م ُ ل َ ک ِ ] (ع ص ) مُعَلکِس .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به معلکس شود.
منکسلغتنامه دهخدامنکس . [ م ُ ن َک ْ ک ِ ] (ع ص ) اسب سر فروفکنده از سستی یا اسب که به اسبان دیگر لاحق نشود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).