اسرائیل ابایلولغتنامه دهخدااسرائیل ابایلو. [ اِ ؟ ] (اِخ ) یکی از امرای عهدسلطان اویس ایلخانی و سلطان حسین پسر او. رجوع بفهرست ذیل جامع التواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو شود.
آبلوجلغتنامه دهخداآبلوج . (اِ) قند مکرر. (تحفه ). قند سفید. و آن را اَبْلوج نیز گویند و اُبْلوج معرب آن است : تا آبلوج همچو تبرزد نشد بطعم تا چون نبات نیست بپیش نظر شکربادا نهاده در دهن دولتت مقیم دست نشاط و عیش بفتح و ظفر شکر.پوربه
آبلوجفرهنگ فارسی عمید۱. شکر؛ قند سفید: ◻︎ تا آبلوج همچو تبرزد نشد به طعم / تا چون نبات نیست به پیش نظر شکر (پوربهای جامی: لغتنامه: آبلوج).۲. نبات.
گرانرَویسنج آبلودUbbelohde viscometerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گرانرویسنج شیشهای دومخزنه که در آن محلول بسپاری از مخزن زبرین یک مویلولۀ علامتگذاریشده بهسوی مخزن زیرین حرکت میکند و با آن گرانروی بسپار را براساس زمان تخلیۀ محلول محاسبه میکنند
آبلوجلغتنامه دهخداآبلوج . (اِ) قند مکرر. (تحفه ). قند سفید. و آن را اَبْلوج نیز گویند و اُبْلوج معرب آن است : تا آبلوج همچو تبرزد نشد بطعم تا چون نبات نیست بپیش نظر شکربادا نهاده در دهن دولتت مقیم دست نشاط و عیش بفتح و ظفر شکر.پوربه
آبلوجفرهنگ فارسی عمید۱. شکر؛ قند سفید: ◻︎ تا آبلوج همچو تبرزد نشد به طعم / تا چون نبات نیست به پیش نظر شکر (پوربهای جامی: لغتنامه: آبلوج).۲. نبات.