آبولغتنامه دهخداآبو. (اِ) نیلوفر آبی . نیلوپر. لیلوپر : صنعش بسر کوه برویانده شقایق در باغ دمانده لَطَفش سوری و آبو. خواجه عمید لوبکی .ای گرد درت آب رخ خواجه ٔ کاریزوی خاک کف پای تو تاج سر آبو. شیخ آذری .
مدیریت بر مبنای سرکشیmanagement by walking around, management by wandering about, management by walking about, MBWAواژههای مصوب فرهنگستانروشی در مدیریت که در آن بر حضور مستقیم و سرزدة مدیریت در امور کاری و گفتوگو با کارمندان تأکید میشود
اطلاعات هزینههای محلیinformation about typical costsواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات مربوط به هزینههای اضافی احتمالی خرید کالاهای محلی و خدمات متداول در هر مقصد گردشگری
اطلاعات ورودentry information about a countryواژههای مصوب فرهنگستاناطلاعات مربوط به قوانین و مقررات ورود به یک کشور و عبور و خروج از آن
اطلاعات فراغتی ـ ورزشیinformation about sport and leisure facilitiesواژههای مصوب فرهنگستانریز اطلاعات تسهیلات ورزشی و فراغتی موجود در مقصد اعم از اینکه در قرارداد قید شده باشد یا نشده باشد
آبوباسرلغتنامه دهخداآبوباسر. [ س ِ ] (اِخ ) تصحیف نام ابوبکربن طفیل نزد اروپائیان . رجوع به ابن طفیل شود.
آبونمانلغتنامه دهخداآبونمان . (فرانسوی ، اِ) نقدی که در ازاء خریدن ماهیانه یا سالیانه ٔ روزنامه و مانند آن پردازند.
آبونهلغتنامه دهخداآبونه . [ ن ِ ] (فرانسوی ، ص ، اِ) آبونه شدن روزنامه و مانند آن ؛ از خریداران ماهیانه یا سالیانه ٔ آن گردیدن .
آبوباسرلغتنامه دهخداآبوباسر. [ س ِ ] (اِخ ) تصحیف نام ابوبکربن طفیل نزد اروپائیان . رجوع به ابن طفیل شود.
آبونمانلغتنامه دهخداآبونمان . (فرانسوی ، اِ) نقدی که در ازاء خریدن ماهیانه یا سالیانه ٔ روزنامه و مانند آن پردازند.
آبونهلغتنامه دهخداآبونه . [ ن ِ ] (فرانسوی ، ص ، اِ) آبونه شدن روزنامه و مانند آن ؛ از خریداران ماهیانه یا سالیانه ٔ آن گردیدن .