مشتاقانهلغتنامه دهخدامشتاقانه . [ م ُ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) بطور اشتیاق و آرزومند دیدار. (ناظم الاطباء). مشتاق وار. آزمندانه .
شرهلغتنامه دهخداشره . [ ش َ رَه ْ ] (ع اِمص ) آز و خواهش وحرص و طمع. (از ناظم الاطباء). طرف افراط عفت است و آن ولوع است بر لذت زیاده از مقدار واجب . (نفائس الفنون ). آزمندی . آزناکی . (یادداشت مؤلف ) : گر نتواند که شود خوک میش زآن شره و نحس در او خلقت است .<b