آستانهلغتنامه دهخداآستانه . [ ن َ ] (اِخ ) نام محلی در راه لاهیجان و رشت میان بازگوراب و گورکا، در 561400گزی طهران . مشهد سیّد جلال الدین اشرف بن موسی الکاظم . || نام قریه ای بدامغان دارای معدن ذغال سنگ .
آستانهلغتنامه دهخداآستانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) آستان . حضرت . جناب . عتبه . ساحت . وصید. فناء. درگاه . کریاس . سدّه . گذرگاه . کفش کن . اَستانه : بهشت آئین سرائی را بپرداخت ز هرگونه در او تمثالها ساخت ز عود و چندن او را آستان
هشتگانهلغتنامه دهخداهشتگانه . [ هََ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) هشتگان . هشتم . منسوب به هشت . (ناظم الاطباء). رجوع به هشتگان شود.
استانهلغتنامه دهخدااستانه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (اِ) به معنی استان است که جای خواب و آرامگاه باشد. (برهان ) (جهانگیری ) : گوئی از توبه بسازم خانه ای در زمستان باشدم استانه ای . مولوی . || عتبه . جناب .
استانهلغتنامه دهخدااستانه . [ اِ ن َ ] (اِخ ) ناحیه ای بخراسان و یاقوت گوید گمان برم از نواحی بلخ است . (معجم البلدان ).
آستانۀ پوششیmasked thresholdواژههای مصوب فرهنگستانآستانۀ شنیدپذیری برای یک صدای معین با وجود نوفۀ پوششی
فشار شنیدپذیری کمینهminimum audible pressureواژههای مصوب فرهنگستانفشار صوت در آستانۀ شنیدپذیری تکگوشی که برای اندازهگیری آن صدا ازطریق گوشی پخش میشود اختـ . فشینه MAP 2
میدان شنیدپذیری کمینهminimum audible fieldواژههای مصوب فرهنگستانفشار صوت در آستانۀ شنیدپذیری دوگوشی که برای اندازهگیری آن، صدا ازطریق بلندگوی مستقر در زاویۀ صفر درجۀ میدان آزاد صوتی پخش میشود متـ . مشینه MAF 2