آشفتگی

آشفتگی

واژگان مترادف و متضاد

۱. بینظمی، پاشیدگی، پراکندگی، پریشانی ۲. اختلال، نابسامانی، هرجومرج ۳. آشوب، اغتشاش، بحران، تلاطم ۴. شوریدگی، شیفتگی

disturbance

آشفتگی

واژه‌های مصوّب فرهنگستان

[علوم جَوّ] هرنوع بی‌نظمی در حالت پایا

آشفتگی

فرهنگ فارسی عمید

(حاصل مصدر) ‹آشوفتگی› 'āšoftegi شوریدگی؛ عاشقی؛ پریشان‌حالی؛ حالت آشفته بودن؛ عصبانیت؛ درهم‌وبرهم بودن؛ بی‌نظمی.

آشفتگی

لغت‌نامه دهخدا

آشفتگی . [ ش ُ ت َ / ت ِ ] (حامص )کیفیت و چگونگی و صفت آشفته . خشم . غضب : نیاطوس چون دیدبنداخت نان ز آشفتگی بازپس شد ز خوان . فردوسی . || اختلال : ابتداء آشفتگی دولت بنی العباس اندر سال سیصدوهشت بود پس از هر نواحی اضطراب خاست و شکوه ایشان کم شد. (مج...

آشفتگی

فرهنگ فارسی معین

(شُ تِ) (حامص .) 1 - شوریدگی پریشان حالی . 2 - هرج و مرج . 3 - خشم ، غضب . 4 - عشق ، شیفتگی .

آشفتگی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

agitation, caldron, chaos, disarrangement, disarray, discomposure, embarrassment, embroilment, furor, huggermugger, madness, mess, mix-up, muddle, snarl, tangle, tumble, tumult, turbulence, turmoil, welter

آشفتگی

دیکشنری فارسی به عربی

اِرتباک

اشفتگی

دیکشنری فارسی به عربی

اضطراب , حير , سقطة , صخب , فوضي

اشفتگی

واژه‌نامه آزاد

پریشانی.

consciousness disturbance

آشفتگی خودآگاهی

واژه‌های مصوّب فرهنگستان

[روان‌شناسی] نوعی اختلال در آگاهی شامل گیجی و سردرگمی و حالت‌های رؤیاگونه و توهم

gravity disturbance, gravitational disturbance

آشفتگی گرانی

واژه‌های مصوّب فرهنگستان

[ژئوفیزیک] اختلاف میان گرانی مشاهده‌شده و گرانی بهنجار در همان نقطه

thermal agitation

آشفتگی گرمایی

واژه‌های مصوّب فرهنگستان

[فیزیک]‌ حرکت کاتوره‌ای الکترون‌های آزاد جسم رسانا براثر انرژی گرمایی

delirium

روان‌آشفتگی

واژه‌های مصوّب فرهنگستان

[پزشکی] اختلال حاد فرایندهای روانی همراه با بیماری عضوی مغز که گاه با پریشان‌گویی همراه است

روان آشفتگی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

delirium