آشینواژهنامه آزادنام روستایی است خوش آب و هوا در استان کرمان -شهرستان ارزوییه -بخش صوغان که به نظر میرسد برگرفته از کلمه آرشین (در لغت نامه دهخدا) باشد به معنی دوست داشتنی و نام شاهدخت هخامنشی
قاتل سیاسیassassinواژههای مصوب فرهنگستانفرد مزدور یا متعصبی که با هدف سیاسی شخص یا اشخاصی را به قتل میرساند متـ . قاتل
رژیم آسیاییAsian dietواژههای مصوب فرهنگستانروش سنتی غذا خوردن در آسیا و خصوصاً نواحی شرقی و جنوبی آن که در آن عموماً گوشت غذای اصلی نیست، بلکه برنج و سبزیجات و ماهی و میوههای تازه و مصرف فراوان ادویه وجه غالب است
بازیهای آسیاییAsian Games, Asiadواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که از سال1951، و هر چهار سال یک بار میان کشورهای آسیایی برگزار میشود
بازیهای پاراآسیاییAsian Para Gamesواژههای مصوب فرهنگستانبازیهایی که هر چهار سال یک بار و بعد از بازیهای آسیایی برای ورزشکاران دارای معلولیت جسمی برگزار میشود متـ . بازیهای آسیایی معلولان
آشینهلغتنامه دهخداآشینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) بیضه . تخم مرغ . خایه . مرغانه . رجوع به آستینه و آسینه و آشتینه شود.
آشیر / آشینگویش بختیاریغله بر افشان، چندشاخ (ابزار چوبی ِچنگالمانند که دانههاى خرمن کوبیده رابا افشاندن در هوا و با استفاده از بادملایم از کاه جدا مىسازد).
اتومبیلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت اشین، خودرو، اُتُل، استیشن، وَن، وانت، کامیون، باری اتومبیل سواری، اسپرت، کورسی، مسابقهای، مدلبالا دیزل ◄ صفات خودرو▼ اجزای اتومبیل▼
ذی مسطنلغتنامه دهخداذی مسطن . [ م ُ طِ ] (اِخ ) مشهورترین خطیب اطینه . مولد وی به سال 384 و وفات 332 ق .م . بود. وی مدت پانزده سال تمام وقت خویش را صرف مخالفت فیلیپوس مقدونی پدر اسکندر گجستک که استعباد وطن او می خواست کرد و خطب
آشینهلغتنامه دهخداآشینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) بیضه . تخم مرغ . خایه . مرغانه . رجوع به آستینه و آسینه و آشتینه شود.
آشیر / آشینگویش بختیاریغله بر افشان، چندشاخ (ابزار چوبی ِچنگالمانند که دانههاى خرمن کوبیده رابا افشاندن در هوا و با استفاده از بادملایم از کاه جدا مىسازد).