آغارهلغتنامه دهخداآغاره . [ رَ / رِ ] (اِ) دوالی که کفشگر بر درز میان رویه و زیره ٔ کفش کند تا آب و خاک در درون نشود . || کفه ٔ کفش که از درونسوی افکنند.
آغارهفرهنگ فارسی عمیددوال یا تسمه که کفشدوز بر درز میان رویه و تخت کفش بدوزد تا آب و خاک درون کفش نرود.
اغارةلغتنامه دهخدااغارة. [ اِ رَ ] (ع مص ) غارت کردن . و تاخت و تاراج کردن . (آنندراج ). تاخت و تاراج کردن : اغار علی القوم غارة و اغارة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تاخت کردن بر قوم و آنها را با هجوم خود بیرون راندن و بوحشت انداختن . (از اقرب الموارد). || به غور یعنی بزمین نشیب رفتن . (آنن
آغاریلغتنامه دهخداآغاری . (اِ) آغری . قسمی جامه ٔ ابریشمین سطبر که از آن مردان لباده و عباو سرداری کردندی و زنان یَل و نیم تنه و مانند آن .
ایغوریلغتنامه دهخداایغوری . [ اُ ] (ص نسبی ) منسوب به ایغور. - خط و زبان ایغوری ؛ خطی است پیشوایان دین مغل را و این خط تا حدود قرن 15 م . در ترکستان متداول بوده است : برسبیل علامت به خط ایغوری التمغایی دادند. (تاریخ جهانگشای جوینی ج 1
غارت کردنلغتنامه دهخداغارت کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چپو کردن . چپاول کردن . یغما کردن . اغارة. (ترجمان القرآن ).
آغازهفرهنگ فارسی معین(زِ)( اِ.)آغاره ، دوالی که بین رویه و تخت کفش دوزند تا آب و خاک به درون آن نرود.
یغما گریلغتنامه دهخدایغما گری . [ ی َگ َ ] (حامص مرکب ) غارت . اغارة. چپاول . چپو. چپاولگری . غارتگری . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یغما شود.
مُغِيرَاتِفرهنگ واژگان قرآنسوارانى كه غافلگيرانه به دشمن هجوم مىبرند(کلمه مغيرات جمع مؤنث اسم فاعل از باب افعال اغارة است ، و اغارة و همچنين غارة به معناي سواره هجوم بردن بر دشمن به طور ناگهاني است ، و اين جمله که به ظاهر و مجازا صفت خيل قرار گرفته ، در واقع صفت سوارگان صاحب خيل است ، و معنايش اين است که : سوگند ميخورم به سوا