آژیر کشیدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی آژیر کشیدن، هشدار دادن، آگاهانیدن، بوق زدن مضطربکردن، متوحشساختن، هراسان کردن، ترساندن، اعلان کردن
چار چارگویش بختیاریچارچار، سردترین روزهاى زمستان درماه بهمن، چهار روز آخر چله بزرگ وچهار روز اول چله کوچک = 7 تا 10 و11 تا 14 بهمن.
علامت دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه دادن، باعلامت ابلاغ کردن، اطلاع دادن، آژیر کشیدن
آژیرفرهنگ فارسی عمید۱. صدایی خاص و ممتد برای باخبر کردن دیگران از حادثه.۲. دستگاهی که صدا را برای هشدار و تخدیر ایجاد میکند.۳. [قدیمی] باهوش؛ هوشمند؛ هوشیار؛ زیرک.۴. [قدیمی] محتاط؛ مراقب: ◻︎ سپه را بیارای و آژیر باش / شب و روز با ترکش و تیر باش (فردوسی: ۴/۲۳۶).
آژیرلغتنامه دهخداآژیر. (ص ) محتذر. حَذِر. برحذر. محتاط. بپرهیز : کنون باید آژیر بودن ز شیرکه در مهرگان بچه دارند زیر. فردوسی .که برگشت از اینگونه افراسیاب همانا بجنگ تو دارد شتاب سپه را بیارای و آژیرباش شب و روز با ترکش
آژیرalarmواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی الکتریکی یا مکانیکی که با ایجاد صدا یا هر نشانۀ دیگر آگاهی و هشدار دهد
آژیرفرهنگ فارسی معین1 - (ص .) زیرک ، محتاط . 2 - قوی ، توانا. 3 - برحذر کننده ، پرهیزگار. 4 - غلبه . 5 - ( اِ.) فریاد. 6 - اعلام خطر. 7 - آماده ، مهیا. 8 - قوت .
آژیرفرهنگ فارسی عمید۱. صدایی خاص و ممتد برای باخبر کردن دیگران از حادثه.۲. دستگاهی که صدا را برای هشدار و تخدیر ایجاد میکند.۳. [قدیمی] باهوش؛ هوشمند؛ هوشیار؛ زیرک.۴. [قدیمی] محتاط؛ مراقب: ◻︎ سپه را بیارای و آژیر باش / شب و روز با ترکش و تیر باش (فردوسی: ۴/۲۳۶).
آژیرلغتنامه دهخداآژیر. (ص ) محتذر. حَذِر. برحذر. محتاط. بپرهیز : کنون باید آژیر بودن ز شیرکه در مهرگان بچه دارند زیر. فردوسی .که برگشت از اینگونه افراسیاب همانا بجنگ تو دارد شتاب سپه را بیارای و آژیرباش شب و روز با ترکش
آژیرalarmواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی الکتریکی یا مکانیکی که با ایجاد صدا یا هر نشانۀ دیگر آگاهی و هشدار دهد