آگهی تجاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط آفیش، آگهی، تبلیغ، اطلاعیه، بیلبورد، پوستر، شعار، پیام بازرگانی، پیام پلاکارد، تابلو آگهیتلویزیونی
پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
پایۀ دستگاه شمارbase of a number systemواژههای مصوب فرهنگستاندر یک دستگاه شمار، عددی طبیعی و بزرگتر از یک که هر عدد طبیعی برحسب توانهای آن با ضرایب صحیح نامنفی نوشته میشود متـ . پایۀ دستگاه اعداد
پایۀ فضای بُرداریbasis of a vector spaceواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای خطی مستقل در یک فضای بُرداری که فضا را تولید میکند
آگهی پیشنماpop-over advertisement, pop-over adواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آگهی که در صفحۀ وِب پیش روی کاربر ظاهر میشود و روی بخشی از صفحۀ جاری را میگیرد
زبانهای هستهآغازhead-first languages, head-initial languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در ابتدای آن قرار میگیرد
پیامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط تلگرام، فاکس، نامه، یادداشت، بخشنامه، آفیش، اعلامیه، تراکت، شعار، آگهی تجاری بیانیه، گزارش قطعنامه
لاففرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی گزاف، پز، رجز، هارت و پورت، عروتیز، کرکری، الدرم[و ]بلدرم چاخان، بلوف آگهی تجاری، اغراق، چرند، فریب
پخش رادیوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط یویی، صداوسیما، رسانۀجمعی، نشر، کانال یک، ... آنتن، آنتن مرکزی، بشقاب ماهواره ماهوارۀ مخابراتی امواج رادیویی، موج کوتاه، موج متوسط، ایام، افام شبکه، ارتباطجمعی، تلویزیون، تلویزیونمداربسته، ویاچاف، دستگاه نوری، وسیلۀ ضبط، امپکس آگهی تجاری انتشار، گسیل، تشعشع، الکترونیک، اعوجاج
اطلاعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ع، اطلاعرسانی، آگاهی، انتقال دانش، آگاهسازی، انتشار، نشر، اشاعه، خبرپراکنی اطلاعات، اطلاعاتکامپیوتری، پایگاه دادهها، انتقال اطلاعات، تکنولوژی اطلاعات، آیتی، پردازش دادهها رسانههای گروهی، نشر، مخابرات روایت اعلام، اعلان، ابلاغ، اذان، اخطار، آگهی، آگهی تجاری بیان مطلب خوداظهار
نوشتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه کار ادبی، آفریده، اثر، کتاب آثار نوشتاری و گفتاری(اسامی عام)▲ نوشتار، دستخط، نامه، کاغذ، دستنویس، پیشنویس، عریضه، مراسله، مرقومه، مکتوب، مطلب، بیاضی، مسوده، رقعه، یادداشت، یادگاری، گرافیتی یادداشت، نُت، تذکاریه [◄ یادبود 505] بیانیه، اعلامیه، گزارش، پیام آگ
آگهیلغتنامه دهخداآگهی . [ گ َ ] (اِ) نوشته ای که خبر یا دستوری نوین دهد. || اعلامیه ای که بانک بمشتری فرستد. (فرهنگستان ).
آگهیلغتنامه دهخداآگهی . [ گ َ ] (حامص ، اِ) مخفف آگاهی . خبر. نباء. اطلاع . آگاهی .علم . معرفت . خبرت . وقوف . عرفان . شناخت : بدو گفت کای مهتر کاروان مرا آگهی ده ز بارنهان . فردوسی .بایران رسدزین بدی آگهی برآشوبد این روزگار به
آگهیفرهنگ فارسی عمید۱. نوشتهای که بهوسیلۀ آن مطلبی را به اطلاع مردم برسانند؛ مطلبی که از طرف کسی یا بنگاهی بهوسیلۀ روزنامه یا رادیو یا تلویزیون انتشار داده شود و جنبۀ تبلیغ داشته باشد؛ اعلان.۲. [قدیمی] آگاهی؛ اطلاع؛ خبر.
آگهیدیکشنری فارسی به انگلیسیadvertisement, announcement, notice, placard, plug, prospectus, publication, publicity, signboard
پیش آگهیلغتنامه دهخداپیش آگهی . [ گ َ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح بانکداری ، اطلاعیه ٔ مختصری که پیش از سررسید پرداخت بدهی مندرج در سندی از طرف طلبکاری یا بانکی برای بدهکار فرستاده شود. || (اصطلاح مالیه ) نامه ای متضمن ارقام درآمد و میزان مالیات یکساله ٔ هر فرد مشمول مالیات که پس از فرا رسیدن موعد پرد
کارآگهیلغتنامه دهخداکارآگهی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) مخفف کارآگاهی . باخبری . اطلاع . صاحب خبری . خبرداری . کارآگاهی : بدان کاردانی و کارآگهی چو بنشست بر تخت شاهنشهی . نظامی .چه نیکو متاعی است کارآگهی کزین نقد عالم مبادا تهی . <
آگهیلغتنامه دهخداآگهی . [ گ َ ] (اِ) نوشته ای که خبر یا دستوری نوین دهد. || اعلامیه ای که بانک بمشتری فرستد. (فرهنگستان ).
آگهیلغتنامه دهخداآگهی . [ گ َ ] (حامص ، اِ) مخفف آگاهی . خبر. نباء. اطلاع . آگاهی .علم . معرفت . خبرت . وقوف . عرفان . شناخت : بدو گفت کای مهتر کاروان مرا آگهی ده ز بارنهان . فردوسی .بایران رسدزین بدی آگهی برآشوبد این روزگار به