اخلقلغتنامه دهخدااخلق . [ اَ ل َ ] (ع ص ) خوش خلق . || فقیر. || هموار. ساده و همواره . املس . نسوکرده . (زوزنی ): حجر اخلق ؛ سنگ املس . || مصمت . || (ن تف ) نعت تفضیلی از خلیق . سزاوارتر. اجدر. احری . اولی . اَقمن . الیق . بسزاتر. برازنده تر. برازاتر. درخورتر. زیباتر. اَحق . زیبنده تر. اصلح .
اخلاقناگرا۱، اخلاقناگرایانهamoralواژههای مصوب فرهنگستانمربوط به اخلاقناگرایی؛ منسوب به اخلاقناگرا
اخلاقلغتنامه دهخدااخلاق . [ اَ ] (ع اِ) (علم الَ ....) دانش بد و نیک خویها. یکی از سه بخش فلسفه ٔ عملیه ، و آن تدبیر انسان است نفس خود را یا یک تن خاص را. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: علم اخلاق عبارتست از علم معاشرت با خلق و آن از اقسام حکمت عملیه است و آنرا تهذیب اخلاق و حکمت خلقیه نیز نام
اخلقلغتنامه دهخدااخلق . [ اَ ل َ ] (ع ص ) خوش خلق . || فقیر. || هموار. ساده و همواره . املس . نسوکرده . (زوزنی ): حجر اخلق ؛ سنگ املس . || مصمت . || (ن تف ) نعت تفضیلی از خلیق . سزاوارتر. اجدر. احری . اولی . اَقمن . الیق . بسزاتر. برازنده تر. برازاتر. درخورتر. زیباتر. اَحق . زیبنده تر. اصلح .
خلقاءلغتنامه دهخداخلقاء. [ خ َ ] (ع ص ) مؤنث اخلق . رجوع به اَخلَق در این لغت نامه شود. || سم بی شکاف . || زن رتقاء؛ یعنی زن بسته فرج . || صخره ٔ بی شکاف . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).- صخرة خل-قاء؛ سنگ ام-لس . (منتهی الارب ). || (اِ) شکستگی . || پهلوی شتر و جز آن . (