اقتراحلغتنامه دهخدااقتراح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) درخواستن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). سئوال کردن . (غیاث اللغات ).- اقتراح کردن ؛ درخواستن . طلبیدن : ادب را برسمش کنند اقتراح خرد را به رایش کنند امتحان .
اقتراعلغتنامه دهخدااقتراع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) با یکدیگر قرعه زدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). قرعه زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پشک انداختن . استهام . || برگزیدن . (المصادر زوزنی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (تاج المصادر). || آتش افروختن . (منتهی ال
اقتراعدیکشنری عربی به فارسیورقه راي , مهره راي و قرعه کشي , راي مخفي , مجموع اراء نوشته , با ورقه راي دادن , قرعه کشيدن
اقتراحدیکشنری عربی به فارسیپيشنهاد , طرح , طرح پيشنهادي , اظهار , ابراز , اشاره , تلقين , اظهار عقيده , الهام
خجلغتنامه دهخداخج . [ خ َج ج ] (ع مص ) در میان فنون بسواری زیاد پرداختن : خج القوم ؛ اکثروا فی فنونهم الرکوب . (از متن اللغة). || یورتمه رفتن . (دزی ج 1 ص 352).
اسحاقلغتنامه دهخدااسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن یعقوب . شیخ طوسی در کتاب الغیبة از کلینی (صاحب کافی ) از اسحاق بن یعقوب روایت کرده که گفت : از محمدبن عثمان عمری (یکی از نواب اربعه ٔ شیعه در غیبت صغری ) درخواستم تا نامه ای را که در آن سوءالهای من بود به امام زمان صاحب الدار [ کذا، شاید: صاحب البئر؟