ابهاجلغتنامه دهخداابهاج . [ اِ ] (ع مص ) شاد کردن . (مصادر بیهقی ) (زوزنی ). شاد و مسرور ساختن . || شادی کردن . شاد شدن . || ابهاج ارضی ؛ صاحب نبات زیبا گردیدن زمینی . || خوب و نیکو گردیدن .
حبیشلغتنامه دهخداحبیش . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن الحسن . نام طبیب و گیاه شناسی صاحب تألیف در فن خویش و ابن البیطار در مفردات از او بسیار روایت آرد. رجوع به حبیش اعسم شود.