ابوعمرهلغتنامه دهخداابوعمره . [ اَ ع َ رَ ] (اِخ ) از روات حدیث است و محمد بن یحیی بن حبان از او روایت کند.
ابوعمرهلغتنامه دهخداابوعمره . [ اَ ع َ رَ ] (اِخ ) انصاری نجاری . از بنی مالک بن نجار. صحابی است و در نام اوخلاف است وی بصفین در رکاب علی علیه السلام کشته شد.
ابوعمیرهلغتنامه دهخداابوعمیره . [ اَ ع ُ م َ رَ ] (اِخ ) رشیدبن مالک . صحابی است . و رجوع به رشیدبن مالک مکنی به ابی عماره شود.
ابوحمیره ٔ کوفیلغتنامه دهخداابوحمیره ٔ کوفی . [ اَ ؟ رَ ی ِ ] (اِخ ) نام کاتب مصحفی در نیمه ٔ اول مائه ٔ چهارم هجری . (ابن الندیم ).
ثعلبةلغتنامه دهخداثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن عمرو. بغوی گوید که نام ابوعمرة انصاری است . (کتاب الاصابه ج 1 ص 209).
قصابلغتنامه دهخداقصاب .[ ق َص ْ صا ] (اِخ ) حبیب بن ابوعمره ٔ کوفی ، مکنی به ابوعبداﷲ. از محدثان است . وی از سعیدبن جبیر روایت دارد. به سال 142 هَ . ق . وفات یافت . (لباب الانساب ).
بشیرلغتنامه دهخدابشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن عمرو، ابوعمره یکی از صحابه و انصار است و در محاربه ٔ صفین بهمراه حضرت علی (ع ) شهادت یافت . نامش را بشر هم آورده اند. رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
قتبانیلغتنامه دهخداقتبانی . [ ق ِ نی ی ] (اِخ ) شان بن ابوامیه مکنی به ابوحذیفه (ابوحدیقه ) ازکسانی است که در فتح مصر بوده است . وی از رویفعبن ثابت و ابوعمره مزنی روایت کند و شیم بن بنیان و بکربن سواده ٔ حرامی از او روایت دارند. (انساب سمعانی ).
عمرةلغتنامه دهخداعمرة. [ ع َ رَ ] (ع اِ) آنچه بر سر نهند از عمامه و کلاه و جز آن . || مهره ای که بدان میان سلک مروارید فصل کنند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).- ابوعمرة ؛ کنیه است برای افلاس و گرسنگی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).