اتحادیهدیکشنری فارسی به انگلیسیalliance, combination, combine, confederacy, federation, league, syndicate, trade, union
اتحادیهفرهنگ فارسی معین(اِ تِّ یُِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - انجمن ، هر انجمنی که اهدافی مشترک داشته باشد. 2 - تشکیلات صنفی برای حمایت از حقوق شغل و حرفة مشخص .
اتحادیۀ گمرکیcustoms unionواژههای مصوب فرهنگستانگروهی از کشورها که با یکدیگر تجارت آزاد و با دیگر کشورها تعرفۀ مشترک خارجی در تجارت دارند
دکاپولیسلغتنامه دهخدادکاپولیس . [ دِ پ ُ ] (اِخ ) کلمه ٔ مرکب یونانی به معنی «ده شهر». نام ائتلافیه ای است از ده شهر باستانی : سکوتوپولیس (= بیت شان = بیسان )، دیون ، پِلاّ، جَدَره ، هیپوس ، جَرَش ، فیلادِلفیا، دِمَشق ، رافانا و کاناتا، که همگی آنها، بجز سکوتوپولیس ، در شمال رود اردن واقع بودند.
اتحادیهدیکشنری فارسی به انگلیسیalliance, combination, combine, confederacy, federation, league, syndicate, trade, union
اتحادیهفرهنگ فارسی معین(اِ تِّ یُِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - انجمن ، هر انجمنی که اهدافی مشترک داشته باشد. 2 - تشکیلات صنفی برای حمایت از حقوق شغل و حرفة مشخص .
اتحادیهدیکشنری فارسی به انگلیسیalliance, combination, combine, confederacy, federation, league, syndicate, trade, union