هتفیلغتنامه دهخداهتفی . [ هََ ت َ فا ] (ع ص ) قوس هتفی ؛ کمان بابانگ . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از معجم متن اللغة). هتوف . هتافة.
اطفاءلغتنامه دهخدااطفاء. [ اِ ] (ع مص ) (از «طف ء») اطفاء آتش ؛ فرونشاندن آن تا سرد شود. (از متن اللغة). از میان بردن لهیب آتش و خاموش کردن آن . (از اقرب الموارد). فرونشاندن آتش را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فروکشتن آتش و چراغ . (مجمل اللغة) (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص <span class="hl" di
ادفولغتنامه دهخداادفو. [ اُ ] (اِخ ) اتفو. نام شهری بساحل نیل بجنوب اسنا . (ابن بطوطه ). نام قریه ای است بصعید مصر اعلی بین اسوان و قوص و نخل بسیار و دارای خرمائی است که از بس شیرینی کس بخوردن آن قادر نیست مگرآنکه مانند شکر در هاون بکوبند و بر عصاید پاشند. واز آنجاست ابوبکر محمدبن علی الأدفو