اثریلغتنامه دهخدااثری . [ اَ ث َ ری ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به اثر. (منتهی الارب ). منسوب است به اثر که بمعنی حدیث و طلب آن و تبعیت از آن میباشد. (سمعانی ). محدّث . اخباری : حسین اثری بن عبدالملک . عبدالکریم اثری بن منصور.
حتریلغتنامه دهخداحتری . [ ح ُ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ الحتری باشد. و ابن ماکولا گوید: محمدبن عبدالملک الوزیر از او روایت کرده است . (سمعانی ).
اطریلغتنامه دهخدااطری . [ اَ ] (اِخ ) اتری . نام دانشمندی است که ابوریحان از وی در کتاب تحقیق ماللهند درباره ٔ مقیاسات در چند موضع مطالبی نقل کرده است . رجوع به فهرست تحقیق ماللهند شود.
اثریرلغتنامه دهخدااثریر. [ ] (اِخ ) (بحیره ٔ...) در حدود آذربایجان است و بمیان این بحیره در قدیم الایام دیری عظیم بوده است و چنین گویند که از این بحیره ماهی طرّیخ به آفاق برند و آن بغایت لذیذ می باشد و استخوان ندارد. (حبیب السیر ج 2 ص <span class="hl" dir="ltr
اریملغتنامه دهخدااریم . [ اَ ] (ع اِ) کسی . شخصی . احدی . || اثری . نشانی : ما به اریم ٌ؛ نیست در آن کسی و نه نشانی و نه اثری .
اثریرلغتنامه دهخدااثریر. [ ] (اِخ ) (بحیره ٔ...) در حدود آذربایجان است و بمیان این بحیره در قدیم الایام دیری عظیم بوده است و چنین گویند که از این بحیره ماهی طرّیخ به آفاق برند و آن بغایت لذیذ می باشد و استخوان ندارد. (حبیب السیر ج 2 ص <span class="hl" dir="ltr
بیاثریneutralismواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن دو گونه، بیآنکه تأثیری بر هم بگذارند، در کنار هم زندگی میکنند