عنازلغتنامه دهخداعناز. [ ع َن ْ نا ] (اِخ ) امیر قرمیسین (کرمانشاه ) و طارم در زمان شمس الدوله . و نام او در شرح حال شیخ الرئیس ابوعلی سینا آمده است . رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 419 و تتمه ٔ صوان الحکمة ص 48 شود.
عناشلغتنامه دهخداعناش . [ ع ِ ] (ع مص ) دست بگردن یکدیگر شدن در جنگ . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). معانشة. رجوع به معانشة شود. آویزان شدن . آویختن . || (ص ) با دشمن پیکار و کارزار کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).کسی که با خصم خود بجنگد، و از آن قبیل است «أسد عناش »، و آن توصیف با مصدر
پهنایش سرمایهcapital wideningواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن نرخ رشد سرمایه با نرخ رشد نیروی کار برابر است و به این ترتیب، نسبت سرمایه به نیروی کار ثابت میماند درحالیکه بازده تولیدِ همافزود بیشتر میشود