اجاءةلغتنامه دهخدااجاءة.[ اَ ءَ ] (اِخ ) اجاءة بدربن عقال ، موضعی است که درآن سراها از متن جبل برآورده اند. (معجم البلدان ).
اجاءةلغتنامه دهخدااجاءة. [ اِ ءَ ] (ع مص ) آوردن . بیاوردن . || مضطر گردانیدن . مُلْجَاء گردانیدن . (تاج المصادر).- امثال : شرّ ما یجیئک الی مخّة عرقوب ؛ المعنی : ما الجأک الیها الاّ شرّ، ای فقر و فاقة و ذلک لان ّ العرقوب لامخ ّ له و ا
حجاةلغتنامه دهخداحجاة. [ ح َ ] (ع اِ) یک حجا. یک حباب .یکی کوپله . یکی از سوارگان آب . حَجا. || خوانندگی و ترنم که به آهستگی کنند. (منتهی الارب ).
مفاجاءةلغتنامه دهخدامفاجاءة. [ م ُ ج َ ءَ ] (ع مص ) ناگاه برآمدن بر کسی و بی مهلت و درنگ گرفتن آن را. فِجاء. (از ناظم الاطباء). ناگهان بر کسی حمله کردن چنانکه نداند. (از اقرب الموارد). و رجوع به مفاجاة و مفاجات شود.