احاطه کردندیکشنری فارسی به عربیاحط , اهجم , تنورة , جرم سماوي , حاشية , حلقة , خوزق , دائرة , زنار , سياج , صندوق , طوق , ظرف , مجال , وتد ، إِحَاطَة
احاطه کردندیکشنری فارسی به انگلیسیbeset, circle, embrace, encase, enclose, enclosure, enfold, engulf, fence, girdle, hoop, include, pocket, rim, ring, straiten, surround, swathe, whelm
احاطه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد حلقه زدن [به دورچیزی]، دور چیزی خط کشیدن، دیوار کشیدن (به دُورِ)، حلقه کردن، محصور کردن، محاطکردن، محیط کردن، محدود کردن، حصار کشیدن، حصار بستن، حدرا مشخص کردن، قابکردن، چارچوب را مشخص کردن، محاصره کردن، درمیان گرفتن، دربر گرفتن بازداشت کردن، زندانی کردن
احاثةلغتنامه دهخدااحاثة. [ اِ ث َ ] (ع مص )احاثه ٔ ارض ؛ زیر و بالا کرده جُستن آنچه در آن است . (منتهی الارب ). کندیده کردن زمین را برای چیزی . || احاثه ٔ چیزی ؛ جُنبانیدن آن را و پراکنده ساختن . (منتهی الارب ). و از آن است مُستحاثه و مستحاثات .
احاطةلغتنامه دهخدااحاطة. [ اِ طَ ] (ع مص ) اِحاطت . گرد چیزی درآمدن . (تاج المصادر). گرد چیزی برآمدن . (زوزنی ). گرد چیزی گرفتن . فروگرفتن . تأثف . فرازگرفتن چیزی را. (صراح ) : و ثمره ٔ این اعتراف و رضا آن است که احاطه کند زیادتی فضل خدا را. (تاریخ بیهقی ). از احاطت لش
إِحَاطَةدیکشنری عربی به فارسیدر بر گرفتن , محاصره کردن , احاطه کردن , شامل شدن , …يافتن , علم , آگاهي , اطلاع
احاطهفرهنگ فارسی عمید۱. گرداگرد چیزی را گرفتن؛ دور چیزی را گرفتن.۲. [مجاز] در امری اطلاع کامل و مهارت داشتن.
احاطهفرهنگ فارسی عمید۱. گرداگرد چیزی را گرفتن؛ دور چیزی را گرفتن.۲. [مجاز] در امری اطلاع کامل و مهارت داشتن.
احاطهفرهنگ فارسی معین(اِ طِ) [ ع . احاطة ] (مص م .) 1 - گرداگرد چیزی را گرفتن . 2 - فهمیدن و فراگرفتن به طور کامل و تمام .
احاطهفرهنگ فارسی عمید۱. گرداگرد چیزی را گرفتن؛ دور چیزی را گرفتن.۲. [مجاز] در امری اطلاع کامل و مهارت داشتن.
احاطهفرهنگ فارسی معین(اِ طِ) [ ع . احاطة ] (مص م .) 1 - گرداگرد چیزی را گرفتن . 2 - فهمیدن و فراگرفتن به طور کامل و تمام .