اخترشناسلغتنامه دهخدااخترشناس . [ اَ ت َ ش ِ ] (نف مرکب ) ستاره شمر. اخترشمر. منجم . (مؤید الفضلاء). نجوم دان . (برهان قاطع) : ز اخترشناسان بپرسید شاه [ خسرو پرویز ]که هرکس که کرد اندر اختر نگاه چه دید او و فرجام این کار چیست ؟ز رنج اختر این جهاندار چیست .
اخترشناسفرهنگ فارسی عمیدستارهشناس؛ منجم؛ اخترشمار؛ اخترشمر؛ اخترمار: ◻︎ سماع ناهید آخر ز مردمان که شنید؟ / که خواند او را اخترشناس خنیاگر؟ (مسعودسعد: ۱۵۰).
باستاناخترشناسیarchaeoastronomy, astroarchaeologyواژههای مصوب فرهنگستانبررسی اخترشناسی قدیم با استفاده از بقایای باستانشناختی و همچنین بررسی باستانشناسی مواد برجایمانده از فعالیتهای اخترشناسی یا تاریخاخترشناسی
زمیناخترشناسیgeoastronomyواژههای مصوب فرهنگستانعلمی که اصول و فنون زمینشناسی و زمینشیمی و زمینفیزیک را در مطالعۀ طبیعت و منشأ و تاریخ مادۀ چگال و گازها در منظومۀ شمسی به کار میگیرد
باستاناخترشناسیarchaeoastronomy, astroarchaeologyواژههای مصوب فرهنگستانبررسی اخترشناسی قدیم با استفاده از بقایای باستانشناختی و همچنین بررسی باستانشناسی مواد برجایمانده از فعالیتهای اخترشناسی یا تاریخاخترشناسی