اختلاف تراز عرضیcross level differenceواژههای مصوب فرهنگستانتغییر تراز عرضی ریل در دو مقطع عرضی در طول معینی از خط
اختلافلغتنامه دهخدااختلاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نقیض اتفاق . عدم موافقت . ناسازگاری . ناسازواری . با یکدیگر خلاف کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نزاع . منازعه . تنازع . تجاذب . مجاذبه . تشاجر. مشاجره . شقاق : اختلاف میان ایشان ... هرچه ظاهرتر بود. (کلیله و دمنه ). اندیشیدم ک
اختلافدیکشنری عربی به فارسیفرق , تفاوت , اختلا ف , تفاضل , عدم تجانس , دگرگوني , تغيير , ناپايداري , بي ثباتي , تغييرپذيري , وابسته به تغيير و دگرگوني
اختلاففرهنگ فارسی عمید۱. با یکدیگر خلاف کردن؛ مخالف شدن.۲. ناسازگاری داشتن؛ ناجور بودن؛ ناسازگاری.۳. [قدیمی] رفتوآمد.
اختلافدیکشنری فارسی به انگلیسیconflict, difference, disagreement, discord, discrepancy, dissimilarity, dissonance, diversity, jar, misunderstanding, polarity, variance
ترازسنجlevel boardواژههای مصوب فرهنگستانمیلهای چوبی یا فلزی با تراز آبی که با قرار دادن آن بر روی دو ریل اختلاف تراز عرضی خط را اندازهگیری میکنند
اختلافلغتنامه دهخدااختلاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نقیض اتفاق . عدم موافقت . ناسازگاری . ناسازواری . با یکدیگر خلاف کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نزاع . منازعه . تنازع . تجاذب . مجاذبه . تشاجر. مشاجره . شقاق : اختلاف میان ایشان ... هرچه ظاهرتر بود. (کلیله و دمنه ). اندیشیدم ک
اختلافدیکشنری عربی به فارسیفرق , تفاوت , اختلا ف , تفاضل , عدم تجانس , دگرگوني , تغيير , ناپايداري , بي ثباتي , تغييرپذيري , وابسته به تغيير و دگرگوني
اختلاففرهنگ فارسی عمید۱. با یکدیگر خلاف کردن؛ مخالف شدن.۲. ناسازگاری داشتن؛ ناجور بودن؛ ناسازگاری.۳. [قدیمی] رفتوآمد.
اختلافدیکشنری فارسی به انگلیسیconflict, difference, disagreement, discord, discrepancy, dissimilarity, dissonance, diversity, jar, misunderstanding, polarity, variance
مابه الاختلافلغتنامه دهخدامابه الاختلاف . [ ب ِ هِل ْ اِ ت ِ ] (ع اِ مرکب ) آنچه که مایه ٔ دوگانگی و جدائی و عدم موافقت دو چیز گردد. مایه ٔ کشمکش . علت منازعة.
اختلافلغتنامه دهخدااختلاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نقیض اتفاق . عدم موافقت . ناسازگاری . ناسازواری . با یکدیگر خلاف کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نزاع . منازعه . تنازع . تجاذب . مجاذبه . تشاجر. مشاجره . شقاق : اختلاف میان ایشان ... هرچه ظاهرتر بود. (کلیله و دمنه ). اندیشیدم ک
اختلافدیکشنری عربی به فارسیفرق , تفاوت , اختلا ف , تفاضل , عدم تجانس , دگرگوني , تغيير , ناپايداري , بي ثباتي , تغييرپذيري , وابسته به تغيير و دگرگوني
اختلاففرهنگ فارسی عمید۱. با یکدیگر خلاف کردن؛ مخالف شدن.۲. ناسازگاری داشتن؛ ناجور بودن؛ ناسازگاری.۳. [قدیمی] رفتوآمد.