اخرسانلغتنامه دهخدااخرسان . [ اَ رَ ] (ع اِ) تثنیه ٔ اخرس . اخرسین . آب وآتش : و پیغامبر ما محمد مصطفی صلی اﷲ علیه و آله و سلم گفت نعوذ باللّه من الأخرسین الأصمَین ، و بدین دوگنگ و کر آب و آتش را خواسته است . (تاریخ بیهقی ).
پاخرسیانAcanthaceaeواژههای مصوب فرهنگستانگیاهانی از راستۀ نعناسانان با برگهای متقابل و جام گل نامنظم پیوسته و میوۀ پوشینهایشکل
اخرسلغتنامه دهخدااخرس . [ اَ رَ ] (ع ص ) گنگ . (زمخشری ) (زوزنی ) (مؤید الفضلاء) (مهذب الاسماء). کندزبان . بی آواز. لال . مؤنث : خَرْساء. ج ، خُرس ، خُرسان : عاشقی بر خور و بر شهوت خود راست چو خرس نفس گویای تو در حکمت ازآنست اخرس . سنائی