ارزیابیgradingواژههای مصوب فرهنگستانبررسی و سنجش کیفی واحدهای اقامتی و خدماتی و شیوههای پختوپز و امکانات رفاهی
ارزیابیدیکشنری فارسی به انگلیسیappraisal, assessment, conspectus, estimate, estimation, evaluation, measure, valuation
ارزیابیgradingواژههای مصوب فرهنگستانبررسی و سنجش کیفی واحدهای اقامتی و خدماتی و شیوههای پختوپز و امکانات رفاهی
ارزیابینشدهnot evaluated, NEواژههای مصوب فرهنگستانآرایهای که هنوز مطابق با ملاکهای اتحادیة جهانی حفاظت ارزیابی نشده است
evaluatesدیکشنری انگلیسی به فارسیارزیابی می شود، ارزیابی کردن، سنجیدن، چیزی را معین کردن، تقویم کردن، قیمت کردن
evaluatingدیکشنری انگلیسی به فارسیارزیابی، ارزیابی کردن، سنجیدن، چیزی را معین کردن، تقویم کردن، قیمت کردن