ارمیدنلغتنامه دهخداارمیدن . [ اَ دَ ] (مص ) مخفف آرمیدن . قرار گرفتن . ساکن شدن . (برهان در کلمه ٔ ارمید). رجوع به آرمیدن شود.
آرمیدنلغتنامه دهخداآرمیدن . [ رَ دَ ] (مص ) (شاید از: آ، ادات نفی و سلب + رمیدن ) آرامیدن . سکون . رکون . آرام شدن . استراحت . مستریح شدن . راحت یافتن . آسوده شدن . بیاسودن . آسودن . استقرار. قرار. آسایش . اِتّداع . انمهلال . خفتن . آرام گرفتن . قرار گرفتن . بی جنبش شدن :</span
آرمیدنفرهنگ فارسی عمید۱. آرام گرفتن؛ آرام شدن؛ آسودن؛ آسوده شدن؛ آرامش یافتن.۲. خوابیدن؛ کم شدن؛ از جوشوخروش افتادن؛ آزاد شدن؛ رهایی یافتن.
نیارمیدنلغتنامه دهخدانیارمیدن . [ ن َ رَ دَ ] (مص منفی ) نیارامیدن . مقابل آرمیدن . رجوع به آرمیدن شود.
بازآرمیدنلغتنامه دهخدابازآرمیدن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) آرمیدن . آسودن . استراحت کردن . رجوع به آرمیدن شود.
هدوءلغتنامه دهخداهدوء. [ هَُ ] (ع مص ) آرمیدن . (منتهی الارب ). آرمیدن حرکت و صوت و جز آن . (اقرب الموارد).
نیارمیدنلغتنامه دهخدانیارمیدن . [ ن َ رَ دَ ] (مص منفی ) نیارامیدن . مقابل آرمیدن . رجوع به آرمیدن شود.