چارخایگیلغتنامه دهخداچارخایگی . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) شجاعت و جنگجویی . || میل وافر به زنان داشتن : پیرانه سر که پشت امیدی دوتا شده از چارخایگی دو سه جا کدخدا شده . امیدی (از آنندراج ).|| کنایه از
ارخاءلغتنامه دهخداارخاء. [ اِ ] (ع مص ) سست کردن . || نرم کردن . نرم گردانیدن . (منتهی الارب ). || فروهشتن . فروگذاشتن . فروکردن .- اِرخاء ستر ؛فروگذاشتن یعنی افکندن پرده را. پرده و جز آن فروگذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ). فروکردن پرده . فروهشتن پرده . انداختن آن .<b
غورلغتنامه دهخداغور. [ غ َ ] (اِخ ) جایی است پست زمین میان قدس و حوران مسافت سه روزه در عرض دو فرسنگ . (منتهی الارب ). ناحیه ای است در اردن واقع در شام میان بیت المقدس و دمشق ، و آن پستتر از زمین دمشق و بیت المقدس است از این رو غور نامیده شده است . طول آن سه روز راه و عرض آن در حدود یک روز ر
اریحالغتنامه دهخدااریحا. [ اَ ] (اِخ ) اریخا. اریحه . لغتی عبرانی است و آن نام مدینه ٔ جبارین غور در سرزمین اردن شام است ، بین آن و بیت المقدس سواره یکروز راهست و راه آن از جبال صعب العبور است گویند که بنام اریحابن مالک بن ارفخشذبن سام بن نوح علیه السلام بدین اسم خوانده شده و جریر یاءکلمه را م