چهارگللغتنامه دهخداچهارگل . [ چ َ / چ ِ گ ُ ] (اِ مرکب ) چهارگل از گلهای گیاهان که در مداوای امتلاء معده جوشانند و بکار برند و این چهار عبارتند از: گل بنفشه و گل پنیرک و گل کدو و گل نیلوفر.
چارگللغتنامه دهخداچارگل . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) قسمی از داغ . (آنندراج ) : ز تعلیمیش پخته ٔ چارجل بود نزد فارس خط چارگل . ملاطغرا (در تعریف براق ، از آنندراج ).|| کنایه از نقش پای سگ . (آنندراج ). || چهارگل خودرو چون بنفشه و پنیرک و کد
آرللغتنامه دهخداآرل . [ رِ ] (اِخ ) نام قریه ای به ازینق درحلب و در آنجا زیارتگاهی است مشهور به مشهدالرحم .
یارگللغتنامه دهخدایارگل . [ گ ُ ] (اِخ ) نام یکی از آبادیهای بخش سقز است و بجای «یورقل » برگزیده شده است . (لغات فرهنگستان ). و رجوع به یورقل شود.
اریلیلغتنامه دهخدااریلی . [ ] (اِخ ) یکی از شهرهای اسپانیا،بین سبتة و بحر المحیط. (حلل السندسیة ج 1 ص 54).
اریلیهلغتنامه دهخدااریلیه . [ اَ لی َ ](اِخ ) حصنی است بین سُرِتَّه و طُلَیطلة از اعمال اندلس ، و فاصله ٔ آن با هر یک از این دو شهر ده فرسنگ است و فرانکها بسال 533 هَ . ق . بر آنجا مستولی شدند.(معجم البلدان ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
اریلیلغتنامه دهخدااریلی . [ ] (اِخ ) یکی از شهرهای اسپانیا،بین سبتة و بحر المحیط. (حلل السندسیة ج 1 ص 54).
اریلیهلغتنامه دهخدااریلیه . [ اَ لی َ ](اِخ ) حصنی است بین سُرِتَّه و طُلَیطلة از اعمال اندلس ، و فاصله ٔ آن با هر یک از این دو شهر ده فرسنگ است و فرانکها بسال 533 هَ . ق . بر آنجا مستولی شدند.(معجم البلدان ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
ناریللغتنامه دهخداناریل . (اِ) لغت هندی به معنی نارگیل است . مؤلف مخزن الادویه آرد: نارجیل ، معرب ناریل هندی است زیرا که به هند تازه ٔ آن را ناریل وخشک آن را کهوپره نامند... و به عربی جوز هندی . (ازمخزن الادویه ص 553). رجوع به نارجیل و نارگیل شود.