مقوله: رابطه د] ازجهت نژادونسب، اصلاً
ازبابت، ازحیث، ازنظر
حزازت . [ ح َ زَ ] (ع اِ) رجوع به حزازة شود.
اجازت . [ اِ زَ ] (ع مص ) رجوع به اجازه شود.
اجازه، اذن، دستور، رخصت
عاجز بودم