ازبابلغتنامه دهخداازباب . [ اِ ] (ع مص ) نزدیک بفروشدن آفتاب . قریب بغروب کردن آفتاب : ازبت الشمس . || مویز کردن انگور را: اَزَب َّ العنب . (منتهی الارب ).
اجبابلغتنامه دهخدااجباب . [ اَ ] (اِخ ) گویند وادئی است و گویند آبهائی است در حمی ضرّیه و معروف است . و مهب ّ باد شمال است ... اصمعی گوید اجباب از میاه بنی ضبینة است . (معجم البلدان ).
زببةلغتنامه دهخدازببة. [ زَ ب َ ب َ ] (ع اِ) ج ِ زُب ّ. (منتهی الارب ) (قاموس ) (ناظم الاطباء). ازب و ازباب و زببه ج ِ زب است و اخیر از نوادر است . (تاج العروس ). زببه محرکه ج ِ زب بالضم ، نره مرد یا عام است . (آنندراج ).
جامورلغتنامه دهخداجامور. (اِ) پیه خرمابن . (منتهی الارب ). || قبر. || جامور الدَقَل ، چوب سوراخی که بر سر دکل کشتی قرار دارد. خشبة الثقوبة فی رأس دقل السفینه المرکبة فیه . دکل عقب سر. ازباب تشبیه آن به جامور کشتی . (ذیل اقرب الموارد).
رضاعةلغتنامه دهخدارضاعة. [ رَ ع َ ] (ع مص ) مصدر به معنی رضاع . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شیر مکیدن بچه مادر را. (منتهی الارب ). شیر خوردن . (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 252) (دهار) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). شیرخوارگی . (آنندراج ). رجوع به رَضاع ش
حفاظلغتنامه دهخداحفاظ. [ ح ِ ] (ع مص ) محافظت . پیوسته بودن برکاری . پی کردن کاری را. مواظبت امری . || بازداشتن از چیزهای ناروا. || حفظ. نگهبانی . نگاهبانی کردن . نگاه داشتن . (منتهی الارب ). || (اِمص ) حمیت . (صراح ). || مروت . (غیاث ): بیامدم تا... آنچه از... شرط حفا
شتابزدگیلغتنامه دهخداشتابزدگی . [ ش ِ زَ دَ /دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی شتاب زده . دست پاچگی .استعجال . مقابل آهستگی و نرمی . مقابل تأنی . تعجیل و عجله . چالاکی . عجله ٔ بسیار. (ناظم الاطباء). تَعَجرُف . خَدَب . رَهَق . عَجرَفَة. قاهِرَة. قَهیرَة. قَهمَزا.