لغتنامه دهخدا
ازوم . [ اُ ] (ع مص ) سخت گزیدن بتمام دهن . (منتهی الارب ). || گرفتن بدندان . بریدن بدندان نیش . (منتهی الارب ). بریدن بگاز. || بازایستادن از چیزی . (منتهی الارب ). ترک اکل . (قطر المحیط). || خاموشی . (منتهی الارب ). صمت . (قطر المحیط). || نخوردن طعام بر طعام . (منتهی الارب )