خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معزم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
معزم
/mo'azzem/
معنی
افسونگر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. افسونگر، جادوگر، ساحر
۲. مارافسا
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
معزم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mo'azzem افسونگر.
-
معزم
واژگان مترادف و متضاد
۱. افسونگر، جادوگر، ساحر ۲. مارافسا
-
معزم
لغتنامه دهخدا
معزم . [ م َ زَ / م َ زِ ] (ع مص ) آهنگ نمودن و دل نهادن . عزیمة. عزیم . || کوشش کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
معزم
لغتنامه دهخدا
معزم . [ م ُ ع َ ز زَ ] (ع ص ) افسون زده . (غیاث ) (آنندراج ).
-
معزم
لغتنامه دهخدا
معزم . [ م ُ ع َزْ زِ ] (ع ص ) افسونگر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). عزیمت خوان و افسونگر. (غیاث )(آنندراج ). آن که عزایم نویسد. آن که عزایم داند. عزایم خوان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چو هنگام عزایم زی معزم به تک خیزند ثعبان...
-
معزم
فرهنگ فارسی معین
(مُ عَ زِّ) [ ع . ] (اِفا.) افسونگر، جادوگر.
-
واژههای همآوا
-
معظم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: معاظم] mo'zam ۱. بزرگ.۲. [قدیمی] بیشترین قسمت چیزی.
-
معظم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mo'azzam کسی که او را بزرگ میشمارند؛ بزرگشمردهشده.
-
معظم
واژگان مترادف و متضاد
بزرگ، سترگ، کلان
-
معظم
واژگان مترادف و متضاد
گرانقدر، معز، بزرگوار
-
معظم
فرهنگ نامها
(تلفظ: moeazzam) (عربی) بزرگ داشته شده ، بزرگوار .
-
معظم
لغتنامه دهخدا
معظم . [ م ُ ظَ ] (ع ص ، اِ) بزرگ . کلان . عمده . (ناظم الاطباء). بزرگ داشته . بزرگ . عظیم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و شعرا هرچه یافته اند از صلات معظم به بدیهه و حسب حال یافته اند. (چهارمقاله ص 57). قیصر... بر زبان راند که بر هر شهر معظم که بر...
-
معظم
لغتنامه دهخدا
معظم . [ م ُ ع َظْ ظَ ] (اِخ ) از شاعران هندوستان و دایی جلال الدین اکبرشاه بود. وی به علت قتل همسر خود به امر اکبر شاه به سال 970 کشته شد. از اوست :درد دل را نتوان پیش تو ای جان گفتن محنتی دارم از این درد که نتوان گفتن .(از صبح گلشن ص 430). و رجوع ب...
-
معظم
لغتنامه دهخدا
معظم . [ م ُ ع َظْ ظَ ] (اِخ ) تورانشاه بن ملک صالح نجم الدین ایوب . رجوع به تورانشاه ملک المعظم و اعلام زرکلی و طبقات سلاطین اسلام شود.