مترقیلغتنامه دهخدامترقی . [ م ُ ت َ رَق ْ قی ] (ع ص ) افزون شونده . (آنندراج ) (غیاث ). بالا رفته . (ناظم الاطباء). صعود کننده . بالا رونده : و بخار نطفه از اوعیه ٔ منی به مصعد دماغ مترقی شد. (سندبادنامه ص 177). همواره در مدارج علو و مع
مطرقیلغتنامه دهخدامطرقی . [ م ِ رَ ] (ص نسبی ) چون مطرق . منسوب به مطرق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || در طب ، قسمی از نبض . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).