استحاثةلغتنامه دهخدااستحاثة. [ اِ ت ِ ث َ ] (ع مص ) استحاثه ٔ ارض ؛ زیر و بالا کردن زمین و جستن آنچه در آن است . (منتهی الارب ). تیله کنی . اِحاثه . بیرون آوردن . مستحاثات که در ترجمه ٔ کلمه ٔ فسیل بتازگی معمول است مشتق از همین مصدر است .
استهاثةلغتنامه دهخدااستهاثة. [ اِ ت ِ ث َ ] (ع مص ) افزونی کردن . || تباهی انداختن . (منتهی الارب ).
مستحاثلغتنامه دهخدامستحاث . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر استحاثة. زمینی که آن را زیر و رو کرده باشند تا آنچه در دل آن است بیرون آرند. (اقرب الموارد). || استخراج شده . (اقرب الموارد). || (اِ)سنگواره . (لغات فرهنگستان ). رجوع به استحاثة شود.
مستحاثةلغتنامه دهخدامستحاثة. [ م ُ ت َ ث َ ] (ع ص ) مؤنث مستحاث . رجوع به استحاثة و مستحاث و مستحاثات شود.