مستحاثةلغتنامه دهخدامستحاثة. [ م ُ ت َ ث َ ] (ع ص ) مؤنث مستحاث . رجوع به استحاثة و مستحاث و مستحاثات شود.
گذرنقطۀ مسطحاتیhorizontal pass pointواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای در ناحیۀ پوشش مشترک عکسها که طول و عرض آن معلوم میشود
نقشۀ مسطحاتیplanimetric mapواژههای مصوب فرهنگستاننقشهای که در آن تنها موقعیت مسطحاتی عوارض نمایش داده میشود
اُفت دقت مسطحاتیhorizontal dilution of precision, HDOPواژههای مصوب فرهنگستانمعیاری آماری برای بیان میزان کاهش دقت دوبعدی (مسطحاتی) در سامانة موقعیتیابی جهانی
شبکۀ واپایش مسطحاتیhorizontal control networkواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از نقاط با مختصات طولی و عرضی معلوم که برای واپایش عملیات نقشهبرداری به کار میرود
نقشۀ پایۀ مسطحاتیplanimetric base mapواژههای مصوب فرهنگستاننقشهای که برای تهیۀ نقشۀ عارضهنگاری به کار میرود
احاثةلغتنامه دهخدااحاثة. [ اِ ث َ ] (ع مص )احاثه ٔ ارض ؛ زیر و بالا کرده جُستن آنچه در آن است . (منتهی الارب ). کندیده کردن زمین را برای چیزی . || احاثه ٔ چیزی ؛ جُنبانیدن آن را و پراکنده ساختن . (منتهی الارب ). و از آن است مُستحاثه و مستحاثات .
مستحاثاتلغتنامه دهخدامستحاثات . [ م ُ ت َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستحاثة. آنچه از زیر و بالا کردن زمین یابند و از جستجوی در آن بازیر و رو کردن بدست آرند. (یادداشت مرحوم دهخدا).- علم مستحاثات و آثار محجرة ؛ علم حفاری و سنگواره شناسی .