استقرارلغتنامه دهخدااستقرار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ثبات . سکون . آرام گرفتن . (غیاث ) (تاج المصادر بیهقی ). ثابت شدن . (غیاث ). قرار و ثبات ورزیدن به جائی . آرمیدن . (منتهی الارب ). قرار گرفتن : احوال امیرالمؤمنین القادر باﷲو استقرار خلافت بر او. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 3
شهربانیفرهنگ فارسی معین( ~ .) (حامص . اِمر.) اداره ای که وظیفة آن حفظ امنیت شهر و استقرار نظم و تعقیب بزهکاران است و آن تابع وزارت کشور است ، نظمیه .
داودپاشالغتنامه دهخداداودپاشا. [ وو ] (اِخ ) از وزیران دوران سلطان عبدالعزیزخان سلطان عثمانی است . ارمنی و کاتولیکی مذهب بود در 1861 م . در سعادت (قسطنطنیه ) بدنیا آمد. در جوانی مشاغلی در سفارتخانه ها به برلن و وین داشت و در 1857
حقوقفرهنگ فارسی معین(حُ) [ ع . ] (اِ.) جِ حق . 1 - راستی ها، درستی ها. 2 - وظایف ، تکالیف . 3 - در فارسی به معنای دستمزد. 4 - مجموعة قوانین ، قواعد و رسوم لازم الاجرایی که به منظور استقرار نظم در جوامع انسانی وضع یا شناخته شده است . ؛ ~ اجتماعی مجموعة حقوق فرد در پیوند با اجتماع . ؛ ~ بازنشستگی حقوقی که کارمند یا
استقرارلغتنامه دهخدااستقرار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ثبات . سکون . آرام گرفتن . (غیاث ) (تاج المصادر بیهقی ). ثابت شدن . (غیاث ). قرار و ثبات ورزیدن به جائی . آرمیدن . (منتهی الارب ). قرار گرفتن : احوال امیرالمؤمنین القادر باﷲو استقرار خلافت بر او. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 3
استقرارلغتنامه دهخدااستقرار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ثبات . سکون . آرام گرفتن . (غیاث ) (تاج المصادر بیهقی ). ثابت شدن . (غیاث ). قرار و ثبات ورزیدن به جائی . آرمیدن . (منتهی الارب ). قرار گرفتن : احوال امیرالمؤمنین القادر باﷲو استقرار خلافت بر او. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 3
عدم استقراردیکشنری عربی به فارسیبىثباتى , عدم ثبات , ناآرامى , تزلزل , نوسان , اضطراب , تشويش , برقرار نشدن