استقیلالغتنامه دهخدااستقیلا. [ اُ ت ُ ] (اِخ ) پهلوانی تورانی در لشکر افراسیاب . (برهان ) (سروری ) (مؤید الفضلاء) : چو او بازگشت استقیلا چو گردبیامد که با شاه جوید نبرد.فردوسی .
استکلاءلغتنامه دهخدااستکلاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بسیارگیاه گردیدن زمین . (منتهی الارب ). || تأخیر کردن . || زمان و مهلت و تأخیر خواستن . (منتهی الارب ).