استیآسلغتنامه دهخدااستیآس . [ اِ تی ] (ع مص ) نومید شدن . (تاج المصادر بیهقی ).نومید گردیدن . ناامید شدن . ناامیدی . نمیدی . یأس .
اشتآزلغتنامه دهخدااشتآز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اشتئاز. رمیدن . (منتهی الارب ). اِشتَاءَز؛ نفر. (اقرب الموارد).
اشتاسلغتنامه دهخدااشتاس . [ اَ ] (اِخ ) قریه ای است از ییلاقات شاه کوه و وساور. (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 126 بخش انگلیسی ).
استاشلغتنامه دهخدااستاش . [ اُ ] (اِخ ) (سن ...) وی سربازی در سپاه طرایانوس (تراژان ) بود و در زمان ادریانوس بشهادت رسید. ذکران او 20 سپتامبر است .
استاسلغتنامه دهخدااستاس . [ اِ ] (اِخ ) ژان سروه . کیمیاوی بلژیکی ، مولد لووَن . وی را با دوما درباره ٔ گاز کربنیک و اوزان آتمی تحقیقات و تتبعاتیست . (1813 - 1891 م .).
استاسلغتنامه دهخدااستاس . [ اِ] (اِخ ) شاعر لاطینی ، مولد ناپل . وی مؤلف «تبائید» و «سیلوها» است . سبک اودقیق و روشن ولی غالباً مصنوع است . (40 - 96 م .).
ناامید شدنلغتنامه دهخداناامید شدن . [ اُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دست شستن . سرخوردن . امید بریدن . قنوط. خیبت . اِتئاس . نومید شدن . یأس . استیآس . اَیس . اِبلاس . مأیوس شدن : تنش تیره و روی و مویش سپیدچو دیدش دل سام شد ناامید. فردوسی .بیا