استیزاقلغتنامه دهخدااستیزاق . [ اِ ] (ع مص ) استئزاق . تنگ آمدن مکان بر کسی : اُسْتُؤْزِق َ علی فلان (مجهولاً)؛ تنگ شد جای بر فلان .
مستأزقلغتنامه دهخدامستأزق . [ م ُ ت َءْزِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استیزاق . تنگ و تنگ شده . (ناظم الاطباء). رجوع به استئزاق و استیزاق شود.