لغتنامه دهخدا
اصطفلینة. [ اِ طَ ن َ ] (معرب ، اِ) اسطفلینة. یکی اصطفلین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). گزر. جزر.زردک . حویج . هویج . رجوع به اصطفلین شود. و در حدیث قاسم بن مخیمرة آمده است که گفت : ان الوالی لتنحت اقاربه امانته کما تنحت القدوم الاصطفلینة حتی یخلص الی قلبها