حذوةلغتنامه دهخداحذوة. [ ح َذْ / ح ِذْ / ح ُذْ وَ ] (ع اِ) چرم پاره ای که وقت چرم بریدن کفشگران برآید و پیش آنها جمع گردد. (منتهی الارب ).
حذوةلغتنامه دهخداحذوة. [ ح ِذْ وَ ] (ع اِ) حذیا. عطیة. بخشش . || پاره ٔ گوشت . || مقابل . برابر. (منتهی الارب ). حذاء. حذو. حذة. حُذوة.
حذوةلغتنامه دهخداحذوة. [ ح ُذْ وَ ] (ع اِ) پاره ٔ گوشت . حذیة. || مقابل . برابر. (منتهی الارب ). حذاء. حِذوة. حذو. حذة.
حضوهلغتنامه دهخداحضوه . [ ] (اِخ ) نام محلی است در سه میلی مدینه ٔ منوره و نام باستانیش عفوه بوده حضرت محمد(ص ) آنرا به این نام بگردانید. (معجم البلدان ).
ادویهلغتنامه دهخداادویه . [ اَدْ ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) ج ِ دَواء. داروها. عقاقیر : هر کس بکاشان ... رسیده ... بر دارالمرضی و فاروقهای ثمین و انواع ادویه و معاجین و تفرقه ٔ آن بر فقراء و مساکین اطلاع یافته داند... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی