اعنجةلغتنامه دهخدااعنجة. [ اَ ن ِ ج َ ] (ع اِ) ج ِ عِناج ، رسنی است که زیر دلو بزرگ بسته به عراقی می بندند و رسنی باریک که بدان گوشه ٔ دلو را با چوب چنبرش بندند و جز آن . (ازاقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
آهنجهلغتنامه دهخداآهنجه . [ هََ ج َ / ج ِ ] (اِ) ریسمانی که جولاهان در آخر کار بندند و بر سقف خانه استوار کنند. (السامی فی الاسامی ). هو الرسن الذی یجر به الغزل حالة المسح فی الصخر و غیرها. (فرهنگ شعوری ، از مشکلات ) : ز تشریف صاحب
کفن آهنجیلغتنامه دهخداکفن آهنجی .[ ک َ ف َ هََ ] (حامص مرکب ) دزدی جامه ٔ مرده . (ناظم الاطباء). || شغل کفن دزد. (ناظم الاطباء).- کفن آهنجی کردن ؛ عریان کردن مرده را از جامه ٔ قیمتی و پربها. (ناظم الاطباء).