منتهی الجموعلغتنامه دهخدامنتهی الجموع . [ م ُ ت َ هَل ْج ُ ] (ع اِ مرکب ) وزن جمعی که باز آن را جمع نتوان ساخت ، چنانکه وزن مفاعل و مفاعیل که این هر دو وزن را بار دیگر جمع کرده جمع به الجمع نمی خوانند به خلاف دیگر اوزان چنانکه اکالیب جمع اکلب و اکلب جمع کلب است . (غیاث ) (آنندراج ). جمع بر جمع. (ناظم
قاضی الجماعةلغتنامه دهخداقاضی الجماعة. [ ضِل ْ ج َ ع َ ] (اِخ ) احمدبن عبدالرحمان بن محمد، مکنی به ابوجعفر و ابوالعباس و معروف به ابن مضا... رجوع به ابن مضاء ابوالعباس شود.
ذوالجموعلغتنامه دهخداذوالجموع . [ ذُل ْ ج ُ ] (اِخ ) (ابرق ...) موضعی است قرب کلاب . عمروبن لجا گوید:با برق ذی الجموع غداة تیم تقودک بالحشاشة و الجدیل .(از معجم البلدان یاقوت ).
منتهی الجموعلغتنامه دهخدامنتهی الجموع . [ م ُ ت َ هَل ْج ُ ] (ع اِ مرکب ) وزن جمعی که باز آن را جمع نتوان ساخت ، چنانکه وزن مفاعل و مفاعیل که این هر دو وزن را بار دیگر جمع کرده جمع به الجمع نمی خوانند به خلاف دیگر اوزان چنانکه اکالیب جمع اکلب و اکلب جمع کلب است . (غیاث ) (آنندراج ). جمع بر جمع. (ناظم