الومالیلغتنامه دهخداالومالی . [ ] (از یونانی ، اِ) لکلرک بصورت الاومالی و اله امل آورده و در تذکره ٔ ضریرانطاکی و تحفه ٔ حکیم بصورت الومالی ضبط شده است . لفظی یونانی و بمعنی عسل منجمد است و آن رطوبتی است شبیه بمیعه ٔ سائله که از دو ساق درختی بدست آید و بهترین آن براق و صاف و شیرین و غلیظ است ، د
ذات الاماحللغتنامه دهخداذات الاماحل . [ تُل ْ اَ ح ِ ] (اِخ ) یاقوت گوید گمان برم موضعی بنزدیک مکة است . یکی از حضریون گوید : جاب َ التنائف من وادی السکاک الی ذات الأماحل من بطحاء أجیاد.