یالونیکلغتنامه دهخدایالونیک . (ص ، اِ) بهادر و پهلوان و قوی هیکل و بلندقد و پهلوان نامی . (از ناظم الاطباء). پهلوان شجاع و مرد دلاور. (از شعوری ج 2 ورق 444 الف ). || سلوک عاشقان . (ناظم الاطباء). شیوه ٔ خوبان . (شعوری ج <span cl
آلونکفرهنگ فارسی عمید۱. [مجاز] خانۀ کوچک.۲. خانۀ کوچک موقت که از چوب و مصالح کمدوام بسازند؛ کومه؛ کلبه.
فالونکلغتنامه دهخدافالونک . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رامجرد بخش اردکان شهرستان شیراز که در 71 هزارگزی جنوب خاوری اردکان و کنار راه فرعی زرقان به بیضا واقع است . جلگه ای معتدل ، مالاریایی و دارای 82 تن سکنه است . آب آنجا